همه بازیگوشی های اکبر گنجی!
چپ در غیاب توده راهبرد بازیگوشی فیلسوفانه را برای خود برگزیده است تا بتواند فقدان نیروی اجتماعی را که ایده ها را وارد تاریخ کرد، بپوشاند. این تاکتیکی است که آنها را زنده نگاه می دارد تا زمان مناسب برای عمل فرارسد. ژیژک، یکی از این فیلسوفان بازیگوش است. با خیلی نحله های فکری گلاویز می شود. با ناسازه ها کنار می آید و تزهای اعجاب انگیزش، او را محبوب کتاب خوانانی کرده است که به سندرم سخت خوانی و لاس زدن با همه اندیشه ها مبتلایند. هم فیلسوف هگلی است و هم از مارکس و لنین سخن می گوید و هم بدون دیدن یک فیلم، در باره آن نظریه پردازی می کند. بگذریم از این نکته که خود را یک لاکانی تمام عیار هم می داند. به طور حتم ذهنی هوشیار، خلاق و تاثیر گذار دارد. حرفی هم که می زند می فمهد. عصر ما زمانه فیلسوفان بازیگوش است. اما او ادعای انحصار حقیقت را ندارد. حرفش را می زند و به راحتی و با شیطنت از آن صرف نظر می کند. یافته هایش را با دریایی از ارجاعات بی ربط و با ربط آکنده نمی کند. به این دلیل او نسخه اصل عصر خود است. جهان سومی ها هم نسخه بدل ژیژک را دارند. کسانی که هم با تئوری ها سر بسر می گذارند بدون آنکه عمق آن ها را در یابند و هم با سیاست، دین و هر چه که بوی شهرت بدهد وارد چالش می شوند و در مورد همه چیز نظر دارند، بدون آنکه در هیچ هیچکدام از این نظرهای خود متعهد باشند.
گنجی از جمله این نسخه های بدل است. او - برخلاف ژیژک - لیبرالها را نمایندگی می کند و از موضع راستی سخن می گوید که سهم توده ها را، در بهترین حالت، تنها در سطح رای دادن تقلیل می دهد. او در قبال خودجوشی توده ها گرفتار تناقض های روشن می شود. به طور نمونه با گرفتن امضاء از نامواران و فرهیختگان جهانی از جنبش سبز حمایت می کند، ولی بعد از مدتی دچار این هوس می شود که در گوش همین جنبش بزند و اصل آنرا به پرسش بکشد و آنرا حاصل یک توهم بداند. رفتار او را نباید جدی گرفت. به این دلیل نه حمایت اش موعوضیت دارد و نه انکارش. به هر حال رسانه های جهانی، نهادهای لیبرال و دولتهایی که به دولت ایران اعتراض دارند، ولی از هر اعتراضی که توده ها را به آگاهی و فاعلیت برساند وحشت زده اند او را در آغوش ولرم خود گرفته اند تا نمایشی از مخالفت را به جای اصل آن به صحنه ببرند. آنها پیش از آنکه از دولت رنجیده خاطر باشند، از اعتراض هایی که می تواند کلیت جهان را در برگیرد دهشت زده اند و به هر قیمتی آنرا سرکوب می کنند. گاهی می توان با مخالفت با نظامی و رفتارهای تحریمی سفت و سخت، موقعیت استراژیک همان دولت را تقویت کرد و گاهی با بر و بال دادن به یک رادیکالیسم سفت و سخت می توان همین مهم را به سرانجام رساند. گنجی بخوبی بخشی از این فرایند را بر عهده گرفته است و حرفهایش هم در این سوی آبها و هم در سوی دیگرش سندیت دارد. ولی نمی توانیم بفهیم چرا با جنبشی که به اعتقاد او حاصل توهم است، نرد عشق زد.
جهان به گرد "من" ِ او می چرخد. همه هستی باید او را تائید کند، در غیر این صورت باید خوانش انبوه ارجاعات او را بپذیرد و با پیامد آن یعنی خمیازه و کسالت کنار بیاید. هیچکس نیست که از گزند هجمه او در امان باشد. سالها پیش با نگاهی به یادداشت های تند و تیزش مطلبی را با عنوان " اصلاحات در دام اصلاح طلبان، عقل گریزی را باید مهار کرد! " در روزنامه ایران قلمی کردم و بدست همانهایی که امروز مورد هجمه رفیق دیروزشان قرار گرفته اند، حذف شدم بدون آنکه فرصت دفاع از خود را بیابم. اصلا موضوع این مقاله این نیست که گنجی درست می گوید و یا نه. بلکه انگشت گذاشتن بر یک بحران آسیب شناسانه است. وقتی نسخه اصلی در جهان غرب تبدیل به بدل می شود فاجعه ایجاد می کند. در جهان تراژیک، بازیگوشی کردن بسیار خطرناک است. بازیی که بسیاری به آن عادت کرده اند و نمی خواهند بگذارند امر جدی در جدیت اش فربه شود و به فرجامی برسد. امری که بیشترین خردورزی، تعادل و آرامش را در صحنه سیاست ورزی می طلبد.
گنجی این نکته را البته در نمی یابد و یا نمی خواهد دریابد که ژیژک در ساختاری تاریخی که به صورت طبیعی فاصله گیری و اندیشه انتقادی در آن فربه است و همه حقایق، امکان بیان دارند و به این دلیل می توان در میان شکافها حرکت کرد و با ایجاد یک لکه لاکانی در ایستارها از موقعیت ها آشنایی زدایی کرد و به روشنگری دست یافت، قلم می زند. در چنین فضایی بازیگوشی او معنای خود را می یابد اما در جامعه ای سخت متصلب که سقف خردورزی در آن کوتاه و فاصله گیری انتقادی غیر ممکن است بازیگوشی، بازی کردن کودکانه، خطرناک است و هستی اجتماعی شکننده را می تواند فروریزد. از سوی دیگر می ماند گفتن این نکته که ضربه بحران مالی توده ها را با خیابانها در کشورهای پیشرفته آشتی داده است و اشباحی که از مدتها قبل نظریه پردازان بازیگوش نئولیبرال، برای همیشه به جهان مردگان تبعیدشان کرده بودند، باز می گردنند و بی تردید ژیژک خیلی زود از بازیگوشی دست برخواهد داشت و همه توان فکری خود را در اختیار توده ها قرار خواهد داد. امری که نسخه های بدل آنرا نخواهند پذیرفت چرا که به صورت پیشینی، نمایندگی توده ها را بنام خود سند زده اند، چه آنها بپذیرند و چه نپذیرند!