ازدحام نه ها
برای تو
برای خودم
برای هیچکس
ترا در خواب دیدم
در یک عکس
یک قایق شکسته رو به دریا
شاید هم نشسته در کف دستهایم رو به کویر
من ناگهان عاشق شدم
آینه به من خندید
همه آینه ها به من می خندند
و در نه های ابدی چهره تو همان بهشت است
شاید هم دوزخی است که تب انتظار را
نه در پرواز بی شکل پرنده ها
نه در آواز کلاغها
آری در ازدحام نه ها خاکستر می کند
و به باد می گوید در پلک بسته شب گمش کند
+ نوشته شده در 2012/3/15 ساعت 14:56 توسط محمد آقازاده
|