پشت پرده ماجرای خانه سینما
ماجرای خانه سینما را باید جدی گرفت ٬این حادثه ای است که شکاف بین مدیریت موجود هنری و هنرمندان را عمیق و ژرف خواهد کرد و آنرا به ورطه های ناشناخته ای خواهد برد.تردیدی نیست که در این میان اگر هنرمندان به صورت نسبی ضرر کنند و آنگونه که می خواهند نتوانند به آفرینش خلاقانه خود جامه عمل بپوشانند زیان فوری و مطلق را نهادهای مسئول خواهند برد . چرا که تاریخ و وجدان عمومی جامعه همیشه پشت هنرمندان خود می ایستد چرا که این هنرمندان وجدان آگاه خود این جامعه اند. در حالی که مدیران می آیند و می روند و همانگونه که سلایق و باورهای خود را با خود به سازمان ها می آورند با رفتن شان هم به ناگزیر آنها را با خود می برند . به این دلیل نباید به بهای مصلحت امر کوتاه مدت همه فردا را باخت.
چه کسی به یاد دارد که در زمان ساخته شدن گاو ٬ قیصر ٬آرامش در حضور دیگران ٬رگبار و دهها اسم دیگرکدام اسم مدیریت امور هنری را بر عهده داشت . اگر نامی هم ماندگار شده است بخاطر فضایی مساعدی است که برای هنرمندان خلق کرده بود و افکار عمومی برای قدردانی این نام را فراموش نمی کنند. فراچنگ آوردن نهادی مثل خانه سینما و دولتی کردن آن هیچ اثری جز آن ندارد که این نهاد مدنی را تبدیل به زائده سیستم اداری کند و آنرا از شکل بیاندازد و در عمل ناکارآمدش بسازد. قرائن حاکی از آن بود که در آغاز به کار دولت فعلی قرار بر آن بود که با جذب هنرمندان به دلیل محبوبیتی که دارند به خصوص سینما گران پایگاه از دست در بین نخبگان احیا شود ولی بنظر می رسد این کار با انحصار طلبی و تمامیت خواهی خواسته و ناخواسته همراه شد و طرح به این مهمی را در نطفه خفه کرد.
سینمای ایران که دهه شصت بعد سه و یا چهار سال سکون خور را باز یافت و با سازگار کردن خود با شرایط زمانه توانست به قله های تازه ای دست بیابد و به ارزش های جهانی دست بیابد ٬این سینما در دهه هفتاد به اوج خود رسید ٬ ولی در سالهای اخیر به دلایل مختلف از زایش باز ماند و تنها توانست میراث خوار دو دهه فعالیت خود باشد . با چهره شدن اصغر فرهادی سینمای ایران موقعیت خود را با واقعیت موجود و تلاطمات طبقه متوسط تعریف کرد . تعریفی که می توانست راهگشای دوران موفقیت های تازه برای سینما باشد . سینمایی که هم پویایی و هم انفعال این طبقه را واتاب می دهد. سخنان فرهادی در جشن خانه سینما را باید از منظر حرفه ای و صنفی تعریف کرد و کشاندن آن به جدالهای سیاسی به نفع هر کس باشد به نفع دولت نیست ٬ چرا که امید ایجاد شده را بی رنگ می کند.
تصاحب خانه سینما نه تنها محبونیتی برای مدیران نخواهد آورد بلکه آنها را درگیری مطالبات رنگارنگ و متناقض صنفی خواهد کرد که تنها پول توان پاسخگویی به آنها را ندارد . بنظر می رسد به نفع این مدیران باشد که این تلاطمات در غیاب آنها به آرامش برسد و یا حل نشده بماند٬ آرامشی که آنها نیز از آن سهم خواهند برد بدون آنکه از حل نشدن شان زیانی ببرند. پشت پرده دعوای خانه سینما یک اشتباه محاسبه سیاسی وجود دارد که تنها با شناخت و غلبه بر آن می توان این حریق ناخواسته را خاموش کرد و بس . هر راهی غیر از آن حاصلی جز ویرانی نخواهد نداشت و تضادهایی را بر خواهد انگیخت که دهه ها برای حل آن باید وقت صرف کرد.