تلاش برای یکدست کردن ساخت سیاسی به صورت طبیعی دیگر ساختها را هم متاثر خواهد کرد و هسته داغ قدرت بر آن خواهد شد تا فضای هنری٬اقتصادی و حتی اجتماعی را در انحصار خود در آورد.در این مرحله حتی سازگار کردن دیگران با خود جایی ندارد و همه آدمها که از پیش همراه نبودند باید حذف شود . حتی بی طرفی و در باره جدالهای سیاسی خنثی بودن جوابگوی باقی ماندن افراد در حوزه های موثر هم نیست. مگر آنکه در آن حوزه ها افراد جایگزین وجود نداشته باشد . راهبر اصلی بر این اساس طراحی شده است جامعه اگر خروجی نداشته باشد تبدیل به گندابی می شود و به این دلیل با ریزش غیر خودی ها جا برای خودی های تازه نفس باز شود . این رویکرد تجربه و موهای سفید را عاملی برای حذف می یابد و بی محابا در این عرصه می کوشد.

خودی های بی تجربه و به ظاهر تازه نفس با معاشقه زود هنگام با قدرت نیروی جوانی شان را از کف می دهند و خیلی زود پیر می شوند و خلاقت و میل به حرکت  را بخاطر وضعیت تثبیت شده شان از دست می دهند و سازمانها را با بی تحرکی را و یک ناکارآمدی فراگیر روبرو می کنند . در چنین وضعی آبهای راکد تبدیل به کویر تشنه ای می شوند که دیگر به جلبلگها هم میدان رویش نمی دهند . در چنین وضعی جامعه بتدریج از میدان تلاش برای توسعه یافتگی هم کناره می گیرد و هر آنچه که هم به همت دیگر ن آباد شده بود هم فرسوده و نابود می گردد. یک تصویر ذهنی فوری از آینده می توان ترسیم کرد . آینده  ای تباه و از دست رفته

اما هر جا قدرت وجود دارد ٬مقاومت هم شکل می گیرد . تاریخ بشر نشان می دهد حذف دیگران که نمی خواهند به راحتی در گروه محذوف شده قرار بگیرند دست به مقاومت می زنند و این مقاومت هر روز سخت می شود و حذف کنندگان به اجبار مجبورند زور و خشونت بیشتری را وارد معادلات خود کنند و در نهایت هر چه از طریق سیاسی قابل حل شدن است به حیطه برخوردهای امنیتی می کشانند و پایایان سیاست ورزی در نفس خود فرجامی جز خودویرانی برای فاعلانش ندارد . این بازی مدام شدت می گیرد و روزی آنچنان شتاب خواهد گرفت که هیچکس نتواند پای بر ترمز بکوبد ودر نهایت نیروی نهفته سرازیری تکلیف متوقف شدن بهمنی که همه را با هم می بلعد را مشخص خواهد کرد