لعتی چه روهای بی خودیست این روزها
عشق!
من از چشم تو دورم
صدایت می آید
- شاید خواب باشم -
بیدارم،
باید
اعلامیه روی دیوار
خبری از من برده باشد
که همهمه صدایت
همین حوالی هاست.
می خندم
- اشک و ضجه -
کجاست گلویت
که خاموشی موسیقی را
فریاد می کند؟
سخنی بگو
کلام در هوا گم می شود
و سنگینی خاک
دستهایم را
برای لمس نگاهت
پریشان می کند.
+ نوشته شده در 2010/8/18 ساعت 19:16 توسط محمد آقازاده
|