گرسنگان تنها حامیان واقعی حفاظت از محیط زیست!
صاحب این قلم کمتر در مورد مشکلات محیط زیست می نویسد٬ چرا که معتقد است این مشکل باید در جای دیگری حل شود. می شود از این جنگل و یا آن دریاچه مراقبت کرد و با فشار اجتماعی و سیاسی راه به مقصود کشید ولی در نهایت این تلاش ها به نتیجه نخواهند رسید و طبیعت همچنان ویران خواهد شد. مثل زلزله ای که در بی خبری ما هر روز رخ می دهد. اما آن نقطه مرکزی که زمین ما را در معرض مخاطره جدی قرار می دهد در کجاست؟ مقصر کیست و چگونه می توان علیه آن شورید؟ پاسخ این پرسش کاملا روشن است: همه ما در این بازی خطرناک سهم داریم٬ بعضی ها کمتر و برخی ها بیشتر. این کم و زیاد شدن سهم هم بر می گردد به درآمدی که داریم٬ نه پایبندی به تعهدی که در این مورد از خود در عمل نشان می دهیم.
روزی در جمع روزنامه نگارانی که مسئول سازمان جنگلداری را تحت فشار قرار داده بودند که چرا مساحت جنگل های کشور روز به روز کاهش می یابد از همه پرسیدیم کدام یک از شما در خانه خود از مبل و دیگر امکانات چوبی استفاده نمی کند. هیچ کس پاسخی نداد. مشخص است همه ما در تزئین خانه مان از لوازم چوبی استفاده می کنیم٬ حتی اگر فعال محیط زیست هم باشیم. تا زمانی که برای چوب مشتری وجود دارد درختها قطع می شوند و جنگل ها نابود. بله محیط زیست در امان می ماند اگر ما نوع و سبک زندگی مان را تغییر دهیم. تب داشتن ویلا در شمال و روستاهای اطراف تهران همه گیر شده است. هر ویلایی که در آن مناطق ساخته می شوند تیشه به ریشه محیط زیست می خورد. پس چرا کسی علیه ویلادارها سخن نمی گوید و فریادی نمی زند؟
نمی خواهم مسئله پیچیده را ساده کنم. ولی تا نظام سرمایه داری برای انباشت سود بیشتر هر روز جامعه را مصرفی تر می کند و هویت آدمیان را در فعل "داشتن" خلاصه می کند هیچ چیز تغییر نمی کند. یک لحظه تصور کنید اگر دو سوم ساکنان گرسنه زمین امکان این را داشتند که مثل مردم امریکا٬ اروپا٬ ژاپن و... مصرف کنند تا کنون از زمین چیزی باقی نمی ماند. حفظ محیط زیست در ابعاد کنونی بخاطر فعالیت حامیان محیط زیست نیست٬ که من سخت به خاطر تلاش شان ستایش شان می کنم٬ بلکه بخطر فقر اکثریت مردم جهان است. تا زمانی که با سرمایه داری در شکل و شمایل کنونی اش مبارزه نشود٬ نه مشکل فقر حل می شود و نه مشکل محیط زیست.
صاحب این قلم همیشه سعی می کند پیاده به سرکار برود و بر گردد٬ اگر تب تند داشتن ماشین شخصی این چنین بالا نبود٬ آیا هوای تهران اینقدر آلوده می شد؟ چرا باید خانواده ها بجای یک ماشین به تعداد اعضای خانواده خودرو داشته باشند؟ چرا برای این خودروها و بنزینی که مصرف می کنند مالیات سنگین بسته نمی شود تا مبالغ بدست آمده٬ صرف گسترش مترو و دیگر امکانات حمل و نقل شود که هوا را آلوده نمی کنند. البته ممکن است این پیشنهاد پذیرفته شود و قسمت اولش اجرا و قسمت دوم اش نادیده گرفته شود. اتفاقی که در عمل خواهد افتاد. با همه حرفها راه حفاظت از محیط زیست تنها در تغییر سبک های مصرف است و بس. بقیه راهها معنایی جز آب در هاون کوبیدن ندارد!!!