طناب هیچکاک گره می خورد بر ذهن من . فیلم هر چه جلو می رود و مرده ای که در صندوق پنهان است این پرسش را در من بر می انگیزد اندیشیدن گاهی چه دهشتناک می شود و خوفناک . اندیشه ای که به جای فهم واقعیت بر آن می شود آنراتصاحب کند از زندگی دهشت می سازد . اندیشه انسان برتر ٬جنایتی تمیز اعتلا یافته در حد یک اثر هنری می خواهد در واقعیت خود را بیرونی کند و در همین جاست که زندگی تبدیل به دام می شود . کسی که به هوش برتر خود ایمان دارد آدم می کشد تا انسانی شود فراتر از روزمره گی . اما هیچ اثر بدون مخاطب معنا ندارد و یک میهمانی می تواند مخاطب را به همراه بیاورد . مخاطبی که معمایی ناگشوده را حس می کند و همین گنگی این جنایت را تبدیل به معما قابل تاویل می کند . معماحل می شود و انسان برتر مضحکه ای می شود دست قانون و قواعدی که می خواست با آدمکشی طردش کند

اندیشه هر اندیشه وقتی بر آن می شود بجای تفسیر واقعیت آنرا تغییر دهد شرایط رابغرنج می کند و پرسش های بسیار جدی بر سر راه انسان قرار می دهد . اگر اندیشه در برخورد با واقعیت متصلب شود سر از استبداد در می آورد و اگر نرمش در برابر پیچیدگی امور از خود نشان دهد در عمل هیچ چیز از خود بر جا نخواهد گذاشت . اندیشه ٬ هر اندیشه ای تا نتواند بین خود و واقعیت وساطت هایی را بیابد که از طریق آنها بتواند ترکیب بهینه ای از سازش و ایستادگی را خلق کند که در عمل منجر به کارآمدی اندیشه برای بیرونی کردن خود بشود و این کارآمدی در خدمت رفاه و آزادی بشری قرار بگیرد باید در پسله ذهن بماند .اندیشه برای اصلاح امور باید نوری بر واقعیت بتاباند تا با تفسیر رویدادها انسان را به فاعلیتی بکشاند که لازمه اصلاح اموراست ولی پیش از این اندیشه وقتی جلو می رود به جنایت میدان می دهد. باید واقعیت سر سخت را نابود کرد تا اندیشه جایی برای تحقق بیابد.

مارکسیسم ٬ لیبرالیسم و هر ایده دیگر وقتی در ذهن است از چارچوبی منطقی سود می جوید . استدلهایش پذیرفتنی بنظر می آیند ولی وقتی راهی برای تحقق می جوید تناقض ها و مقاومت هایی را بر می انگیزد وفاداران به این ایده را به پیکار با هر چیزی که سر نافرمانی دارد می کشاند و در همین نقطه تمنای زندگی بهتر حربه ای می شود برای دهشت و جنایت . اما بشر بدون ایده ها نمی تواند به زندگی اش معنا دهد . پس چه باید کرد . تا مدتها روشنفگران مستقل باید تن پوش فعال سیاسی بودن را از تن خود بیرون آورند و همیشه در موضع منتقد باقی بمانند . ایده را به جامعه عرضه کنند و بگذارند خریداران در آرامش خود انتخاب کنند و کمی زندگی را شبیه ایده ها سازند و بعد این ایده ها در تنور واقعیت دوباره پخت شوند تا سازگاری بیشتری با وضع بشری بیابند. نقد آن حربه ایست که با ساختارزدایی از باورها آنها را عقلانی و منعطف می سازد . فیلم هیچکاک نشان می دهد نباید بگذاریم ایده ها طنابی بشوند بر گلوی بشری.

*همسرم هم با وبلاگ "در میان ابر و آسمان " بر آنست به عنوان میهماندار هواپیمایی ایران ایر تجربه هایش از پروازرا قلمی کند . خواندن این وبلاگ برای دوستداران پرواز شاید تجربه مفیدی باشد.