هیچکس بخاطر رحمی که جز خودش را نمی زایاندخودکشی نمی کند!؟
دیالکیتک بی عرضگی و هیاهیو دارد غوغا می کند. کسانی که هیچ کاری جز بر باد دادن منابع و امکانات کشور ندارند و نماد رسمی و غیر رسمی ناکارآمدی اند سعی بر آن دارند با هیاهیو این ناکارآمدی را پنهان کنند ٬ تلاشی که از همان آغاز بی نتیجه بودنش را به رخ می کشد .اما این دو جز در دیالکتیکی که برقرار می کنند هم را فربه می کنند ٬ به این دلیل هر چقدر ناکارآمدی بیشتر در اداره امور بسط می یابد هیاهیو پر سر و صداتر گوش ها را کر می سازد. اما هیاهیو در عمل بخاطر ذاتی که دارد ابتر می ماند . چرا که صدای بیش از حد بلند مثل سکوت شنیده نمی شود و دالی بی مفهوم می گردد که به هیچ چیز جز خودش ارجاع نمی دهد ٬ اما این سر و صداها نه آنجایی که می پندارد بلکه در فرایند معکوس بی نتیجه نمی ماند و با نفس حضورش نا کارآمدی را وسیع تر می سازد و به این دلیل هیاهیو رحمی است که جز خودش را نمی زایاند .
"جبش سبز" پادزهر ناکارآمدی و هیاهیوست ٬ اما عفونت همیشه از پاد زهر می گریزد و تن به جراحی خود نمی دهد . اما طیب حاذق گوش به حرف بیمار نمی دهد و درمان را با همه مخاطرات رها نمی کند. با این درک است که می بینیم ناکارآمدها به جای تعامل با این جنبش کار آمد و پر از توانایی و خلاقیت سعی در خفه کردن آن دارند ٬ خفگی که اگر در عمل رخ دهد ٬ مخالفان خود را نیز خفه خواهد کرد . یاری دهنده را دشمن دیدن از آن بدفهمی هاست که پایانی جز نکبت و فلاکت ندارد. به ما می گویند و از همه چیز را به حال خود رها کنیم و وضع موجود را بپذیریم ولی به ما نمی گویند با سیل ویرانگر ناکارآمدی که اقتصاد ٬سیاست ٬فرهنگ و روابط اجتماعی را به ویرانی می کشد چه باید بکنیم. آیا این خودکشی نیست که در مورد چیزی سکوت کنیم که همه حیات ما در گروی آنست.
یک دیوانسالاری فرسوده که تنها کار مفید را تشکیل جلسه و نامه پراکنی می داند دارد هستی فردی و جمعی ما را بر باد می دهد بدون آنکه به روی خود بیاورد وراجی و پذیرایی اشرافی هیچ ربطی به جلسات کارشناسی ندارد و نوشتن سیل آسای نامه های پر غلط که یک جمله سالم در آنها پیدا نمی شود هیچ ربطی به اداره امور ندارد. پنج سال است با تجربه ها را کنار گذاشته اند و جوانان بی تجربه را به جای آنها بر مصدر امور گذاشته اند. جوانانی که مثل برخی سالخورده ها که جز حفظ موجود کاری به فردا ندارند محافظه کار و ترسو و مثل خودشان خام اندیش و پرمدعایند ٬ رانت طلبی و حیف و میل را به این دو صفت اضافه کنید تا دریابید ناکارآمدی دارد چه به روزگار کشور می آورد . مضحکه غریبی برپاست کسی که می توانند به درستی امور را اداره کنند در حاشیه و آنهایی که در متن قرار دارند جز اتلاف منابع کاری نمی توانند بکنند مناصب را اشغال کرده اند.در ورای همه فلسفه بافی ها و نظریه پردازی های درست و غلط جنبش سبز هیچ هدفی جز بر هم زدن این معادله خطرناک ندارد و طرح هر هدف دیگری منوط به تحقق این پیش شرط ساده است و بس.