باور کنید با وجود مبتلا بودن به دو بیماری مهلک هم صاحب سبکیم و هم پر از نبوغ
بگذار بی پرده و با شهامت بگویم ما در مرحله سلب و نفی صاحب سبک و پر از نبوغیم٬ به راحتی آب خوردن می توانیم کسی را بی آبرو کنیم و او را به هزار عیب و ایراد نشانه دار کنیم. اگر این هنر با زور هم عجین شود چه ها نمی تواند بکند. اما درمرحله ایجابیت٬ در مرحله ساختن و آباد کردن هنری نداریم. اگر داریم مقطعی و زود گذر است. کسانی برای سازندگی و آجر روی آجر گذاشتن هورا نمی کشند. روزی به یکی از مدیران ارشد سازمانی که امروز خانه نشین شده است گفتم برای اینکه روحیه ما ایرانیان را بشناسی و بدانی چقدر کار فرهنگی کردن سخت است٬ یک امتحان ساده می تواند چاره ساز باشد. اگر از اتاق ات خارج شوم و علیه تو سخن ها بگویم و غیبت ات را بکنم هزار گوش مشتاق آماده شنیدن خواهم یافت و با دهها سوال همه می کوشند بیشتر بشنوند٬ ولی اگر بخواهم از نقطه قوت تو٬نقطه قوتی که به هرحال هر کس دارد٬ بگویم همه بی حوصله می شوند و اگر جلوی رویم نگویند حتما پشت سر خواهند گفت خوب خود را فروخته است!
این بیماری با یک بیماری دیگر عجین شده است. دو بیماری کاملا معکوس. اگر کارکنان با مدیر ارشد روبرو شوند در شجاعانه ترین حالت هزار حسن او را می گویند و در لفافه اگر شجاعتی داشته باشند عیبکی هم با لکنت زبان بر زبان می آورند و در بدترین حالت جز زبان به تملق نمی گشایند. در این میان همه مدیران می پندارند بسیار فرهیخته اند و اهل کرامت اند. باید همه را نصحیت کنند. به همه بخاطر پیش نرفتن کارها بتوپند. همه را مقصر بدانند جز خودشان را. این افراد وقتی عزل می شوند تازه متوجه می شوند در چه جهان جعلی بسر می بردند و چگونه در مورد خودشان و سازمان متوهم بودند. آنها اگر حقوق و دستمزد کلان و رانت طلبی احتمالی را از محاسبات خود حذف کنند در می یابند دوره مدیریت شان ثمره ای جز هیچ نداشته است٬ جز تباه کردن وقت و امکانات یک ملت!
در چنین شرایطی اگر کسی با صراحت سخن بگوید٬ اگر با پرسشی روبرو شد سعی کند آنچه را می فهمد برهنه و شفاف سخن بگوید. زبان دلش و سخنی که دیگران می شنوند یکی باشد٬ محکوم است عزلت و تنهایی را تحمل کند. همه می گویند صراحت کلامت تان و یا صداقت تان قابل تقدیر است ولی نسبت به شما حساسیت وجود دارد. حساسیتی غیر قابل بخشش. اگر رانت طلبان را ببخشند٬ اگر مشکلات اخلاقی را تاب آورند٬ اگر بیسوادی در لفافه مدراک جعلی عیبی شمرده نشود٬ اگر کار نابلدی و زیر کار در رفتن آنهم با نمایش کسل کننده جلسات بی وقفه اعتراض کسی را بر نیانگیزد٬ زبان سرخ منتقد سر سبز او را حتما بر باد می دهد٬ به خصوص که حالا به رنگ سبز مثل نقد کردن حساسیت وجود دارد. تا این مشکل حل نشود٬ یعنی دورنگ بودن و چاپلوسی را ارج گذاشتن و منتقد را حذف کردن این کشور رنگ آسایش٬ رفاه و آزادی را نخواهد دید. باور نمی کنید به دیروز و امروز بیاندیشید و نتیجه کار را مشاهده کنید. مطمئن باشید اگر با این دو بیماری نجنگیم فردا هم همین خواهیم بود که امروز هستیم و دیروز بودیم٬ جنبش سبز اگر تنها همین دو بیماری را درمان کند تاریخ را بسیار مدیون خود می کند. ولی درمان این بیماریها آسان نیست٬ چرا که همه ما بنوعی گرفتار آنیم!