نقد منصفانه جمهوری اسلامی٬ به قصد اصلاح امور پر هزینه و خطرناک است. به راحتی آب خوردن در محاصره ات قرار می دهند٬ هزار ترفند به کار می بندند تا شکنجه روحی ات بدهند. بر آن می شوند تحقیرت کنند٬ حداقل حقوق ات را حداقل تر کنند و همیشه مواد قانونی و تبصره های خود نوشته ای وجود دارد که کار را برایشان آسان کند. بیت المال است و یک ریال نباید به راحتی بریزد به جیب روزنامه نگاری که سالهاست می نویسد و هدفی جز اصلاح امور ندارد. آنها که بخاطر عرض اندام کردن در برابر منتقد بی پناه از دروازه ای نمی گذرند٬ اما برای کسانی که با مدارک تقلبی و سهمیه ای زمام امور را بدست می گیرند از نوک سوزنی می گذرند. حقوق میلیونی٬ وامهای کلان٬ بستن قرار داد با قوم و خویش و راننده و مسافرت و...

نکته جالب این است٬ در شرایطی که اپوزیسیوزن قانونی و غیر قانونی هیچ جایی در کشور ندارند و به مرور منتقدان خیر خواه نیز به سرنوشت آنها دچار می شوند٬ براندازان واقعی٬ کسانی که تمام منابع و اعتبار یک نظام را بر باد می دهند نه تنها مجازاتی نمی شوند٬ بلکه پاداش های کلانی هم می گیرند. این براندازان را هیچ جای دیگز جز در مدیران جوانی که پیراهن شان را روی شلوار می اندازند و ریش انبوه می گذارند و میان سالان و پا به سن گذاشته که محاسن دارند و کت و شلوار گران می پوشند و دگمه زیر گلویشان را می بندند نباید جستجو کرد. مدیرانی که در سخنرانی ها خسته کننده و پر کسالت شان مثل مصلحان عارف سخن می گویند٬ به کمتر از تزکیه کوتاه مدت - مثل خوراک فست فود-  قانع نمی شوند. مدام کلیشه ترین و سفارشی ترین شعارها را تکرار می کنند٬ بدون آنکه به روح و جان حرفهایی که می زنند کوچکترین اعتنایی بکنند.

آنها صبح تا شب جان می کندند و از شدت کار فرصت سر خاراندن ندارند. نامه های فراوانی برای خواندن و دستور دادن دارند. حتی در خانه کار می کنند٬ از جلسه ای به جلسه دیگر می روند٬ اما نکته عجیب آنست وقتی به خروجی شان - واژه ای که مدیران نامدیر بسیار دوست می دارند - نگاه می کنید سرجمع فعالیت شان به طور مطلق هیچ است و پوچ. البته اگر بر باد دادن وقت کارکنان و تلف کردن میلیاردها تومان نقدینگی و امکانات بیشمار سخت افزاری را کار حساب نکنیم. آنها در حالی که جمهوری اسلامی در خیابانها هزار گرفتاری دارد٬ با انبوه مشکلات دست و پنجه نرم می کند طوری رفتار می کنند که گویی در این کشور هیچ اتفاقی نیفتده است و در گرهگشایی از این گرفتاری ها هیچ سهمی ندارند. آنها نه تنها کوچکترین خدمتی به نظام نمی کنند بلکه با عاطل کردن امکانات سازمانهای طرح فروپاشی نظام را گام به گام محقق می کنند.

در خفا دو کار می کنند. یکی ایجاد شرکتهای جنبی توسط برادر و پسر و دوست و پسرخاله و عقد قرارداد صدها میلیون تومانی٬ جالب است کارهایی با این قراردادها ارجاع می شود که کارکنان بیکار به راحتی آب خوردن می توانستند با کارآمدی انجامش دهند. کار دوم آنها این است که در صحبت های خصوصی از زمین و زمان و از بالاترین تا پائین ترین مقامات انتقاد می کنند تا اتفاقی بیفتد بگویند ما هم مخالف بودیم و از یاد ببرند خودشان بخشی از همانهایی اند که مسئولیت امور را بر عهده دارند. براندازی این چنین آسان و پر پاداش تنها در جمهوری اسلامی می تواند اتفاق بیفتد و بس. برای تغییر وضعیت همین گروه کافی اند و دیگر به گروهای دیگر نیازی نیست. نه به براندازان واقعی و نه به اصلاح طلبان منتقد دلسوز که برآنند وضع اصلاح شود.