آقایان احمدی نژاد و قالیباف چرا کاری نمی کنید
شاعری-بخوانید شهرام شیدایی-با بیماری سرطان و هزینه های سرسام آورش دسته و پنجه نرم می کند.روزنامه ها سکوت کرده اند٬وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی٬حوزه هنری٬شهرداری تهران با همه دم و دستگاه فرهنگی اش هیچ نمی گویند.تنها چند هنرمند و وبلاگ نویس آستین بالا زده اند تابرای آنکه با واژه زندگی می کرد و آگاهی٬کاری بکنند.اما در شهری که هر گوشه اش برای برگزاری مراسمهای بی خاصیت و چاپ پوسترهای بی ارزش میلیاردها تومان هزینه می کنند٬جان شاعر به هیچ نمی ارزد.
آنها که فردا رای مرا٬ترا و او را در انتخابات ریاست جمهوری می خواهند٬باید بگویند برای آنها که با خون می نویسند و جهان را روشنایی می بخشند چه خواهند کرد.چرا امروز بخشی از هزینه های درمانی این شاعر را متقبل نمی شود.چرا احمدی نژاد و دولتش و یا قالیباف و سازمانش کاری نمی کنند....در این سرزمین که شاعران با فقر و در جهنم فقر می زیند و کاسبکاران در بهشت ثروت٬چرا باید جامعه در ناهنجاری و فرهنگ گریزی به دام نیفتد؟کلمه یعنی زندگی٬یعنی شور٬یعنی آفرینش.شاعران تنها با کلمه می زیند.
زمان آن رسیده است خود روزنامه نگاران٬خود هنرمندان و خود شاعران کنار هم جمع شوند و نهادی را شکل دهند.پولهای اندک خود را در جایی ذخیر کنند تا اگر کسی از میان آنها نیازمند شد و نهادهای رسمی کاری نکردند٬از آن ذخیره به داد کسی برسیم که جرمش آنست که رها از غوغای داشتن به بودن و چگونه بودن آدمی می اندیشد.شاعری که اکنون در بخش مراقبتهای ویژه با بیماری می ستیزد روزگاری این گونه سرود آنهم چه پیش گویانه:"بی آنکه بدانی حرف زدهای/بیآنکه بدانی زنده بودهای/ بیآنکه بدانی مُردهای./ساعت را بپرس کمکت میکند/از هوا حرف بزن٬کمکت میکند/نام مادرت را به یاد بیاور/شکل و تصویر کسی را/سریع! از چیز کوچکی آغاز کن/ مثلا رنگها٬مثلا رنگ زرد/سبز، اسم چند نوع درخت/به مغزی که نیست فشار بیاور/فصلها را، مثلا برف/سریع باش، سریع/ چیزی برای بودنت پیدا کن، دُور بردار/ ممکن است بقیه چیزها یادت بیاید/سریع! وگرنه/ واقعا/ به مرگت/ عادت کردهای."