وقتی نمی توانی بنویسی ننویس. زمانی که واقعیت سفارش نوشتن نمی دهد خاموش بمان. صاحب این قلم بر آنست مدتی به خود مرخصی بدهد. کمی از دور به واقعیت به رویدادها بنگرد شاید بهتر بشناسد آنها را. تازمانی که دوباره این وبلاگ را به روز کنم امید دارم همیشه دل هایتان پر از امید باشد. با این شعر شفیعی کدکنی می روم که خود را به باد و باران و دریا بسپارم:
به کجا چنین شتابان ؟
گون از نسیم پرسید
دل من گرفته زین جا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان ؟
همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم
به کجا چنین شتابان ؟
به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم
سفرت به خیر !‌
اما تو دوستی خدا را
چو ازین کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را